کیست میثم او که در عصر سکوت
علی گفت و سرش بردار رفت
در مکتب انسان ساز و تربیتکننده امام علی (علیهالسّلام) شخصیتهای بسیار ارزنده و بزرگواری وجود دارند که هر یک از آنها در طول تاریخ الگوی ارزنده برای جامعه بشری بودهاند. یکی از این شخصیتهای بزرگوار که علاقه خاصی به علی (علیهالسّلام) داشت و حضرت علی (علیهالسّلام)نیز متقابلاً وی را بسیار دوست میداشت، «میثم تمار» است. حیات پربار و شهادت افتخارآمیز او برای همه انسانهای آزاده و مسلمان درس و سرمشق و الهام است.
از سالهای آغازین زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست محققان نوشتهاند:
1- وی فرزند یحیی و از سرزمین «نهروان» که منطقهای میان عراق و ایران است. بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانستهاند»
2- لقب تمار را از این جهت به میثم دادهاند که وی در کوفه خرما فروش بود.
***
چند ساعت مانده بود به اذان صبح طبق معمول بلند شده بود برای تجدید وضو هوا خیلی سرد بود از اتاق بیرون رفته بود آنجا خورده بود زمین و دیگر نتوانسته بود بلند شود. چند ساعت بعد که آقا را پیدا کرده بودند دیده بودند در حالی که بدنش از سرما خشک شده همان طور که روی زمین افتاده دارد ذکرهایش را می گوید.
گفته بودند خب چرا صدا نکردید؟
گفته بود خب؛نخواستم اذیت بشوید!
***
کارهای شخصی اش را به هیچ وجه به کسی نمی گفت. مثلأ می آمد پایین می دید که دندان هایش را جا گذاشته، برمی گشت بالا دندان ها را برمی داشت. یا دنبال عصایش که می خواست بگردد به هیچ کس نمی گفت.
معنای غدیر
118. خدا کند گرمی باطنی و اُنس باطنی به
قرآن و دین و مقدمات و لوازم دینداری داشته باشیم و کتاب و عترت، ما را
کافی باشد، تا حقّانیّت دین نزد ما یقینی گردد. [در محضر بهجت:1/10]
119. برخی از مقربین، از شوق لقای بهشت مرده اند؛ زیرا شنیدن آیات رحمت و
نعمت و یا عذاب و نقمت، در انسان موحّد تکویناً اثر می گذارد... [در محضر
بهجت:1/11]
120. خدا می داند که صاحبان مقامات معنوی در اوقات خلوت و مناجات، چه حالی
دارند؛ و خاموشی فکر، چگونه آنها را در اثر مشاهدۀ انوار الهی می سوزاند
ولو در مدت کوتاه! [در محضر بهجت:1/11]
121. در اطاعت اوامر الهی و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن،
امر دایر است بین این که: با کسی که حیات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحّت و
مریض خانه و دکتر و خزانه و ثروت... به دست او است مجالست کنیم، یا با کسی
که هیچ ندارد؟[در محضر بهجت:1/13]
1. ذکرُ الله که حدی ندارد، اعمّ از ذکر
قلبی و لسانی، بلکه اعمّ از ذکر بدنی است. چون تمام طاعات و همۀ آن چه
مرضیّ خدا است، ذکر الله است.[در محضر بهجت:1/7]
باید دستگیری و توفیق از ناحیۀ خدا باشد، تا با اعمال اختیار و اراده از
ناحیۀ بنده، کارهای اختیاری انجام گیرد. [در محضر بهجت: 1/9]
خداوند در قرآن و غیر قرآن، به حدّی بهشت و بهشتیان را در توصیف بالا برده
که اگر کسی از شوق آن وفات کند، استبعاد ندارد! آیات جهنّم نیز این گونه
است... که اگر انسان معاصی خود را در نظر بگیرد و بمیرد، مستبعد نیست! [در
محضر بهجت:1/11]
آیا خوب است به ذاتی که موت و حیات و مرض و صحّت و غنا و فقر به دست او
است، مراجعه کنیم و رابطۀ دوستی داشته باشیم، یا کسی که خود محتاج و ناتوان
و بیچاره است؟![در محضر بهجت:1/11]
معرفة الله اَعظمُ العبادات است و همۀ تکالیف، مقدّمۀ معرفت خدا هستند. [در محضر بهجت: 1/22]
منظور از اَسماء در آیۀ: (وَعَلَّمَ آدَمَ کُلَّها: و تمامی اسما را به
حضرت آدم آموخت) علم به حقایق است که موجب امتیاز انسان از حیوانات بلکه
فرشتگان می گردد. [در محضر بهجت:1/36]